کلیت جنگ / گروهی به رهبری عایشه همسر پیامبر اسلام (ص) ، و طلحه و زبیر علیه امام علی علیه السلام . این جنگ در سال ۳۶ قمری و در اطراف بصره رخ داد ]
پیش سخن / در میان فرماندهای نظامى جهان کسى رو سراغ نداریم که به اندازه امام على علیه السلام به دشمن مهلت ‏بده و با اعزام شخصیتها و دعوت به داورى قرآن ، در آغاز کردن نبرد صبر وحوصله به خرج بده وبه اصطلاح دست ‏به دست کنه ، تا اونجا که صداى اعتراض و شِکوِه ی مخلصان و یاران ایشون بلند شد . از اون رو ، امام  علیه السلام ناچار شدند  که به آرایش سپاه خود بپردازند ...

 

شروع جنگ از ناکثین / در حالى که امام علیه السلام مشغول بیان دستورات جنگى به سپاهیان خود بودند ، ناگهان رگبار تیر از طرف دشمن  لشکرگاه امام را فرا گرفت وبر اثر آن چند تن از یاران امام درگذشتند. از جمله، تیرى به فرزند عبد الله بن بدیل اصابت کر د و او را کشت . عبد الله نعش فرزندش رو نزد امام آورد وگفت : آیا باز هم باید صبر وبردبارى از خود نشان دهیم تا دشمن ما را یکى پس از دیگرى بکشد؟به خدا سوگند، اگر هدف اتمام حجت‏ باشد، تو حجت را بر آنان تمام کردى .

مهیا شدن / امام آماده نبرد شد . پس ، زره رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را پوشید و استر او را که به همراه داشت‏ سوار شد و در برابر صفوف یاران خود ایستاد . قیس بن سعد بن عباده  که از صمیمی ترین یاران امام بود اشعارى درباره آن حضرت و پرچمى که برافراشته بود سرود که دو بیت آن چنین ست :

هذا اللواء الذی کنا نحف به ما ضر من کانت الانصار عیبته مع النبی و جبریل لنا مددا ان لا یکون له من غیرها احدا

پرچمى که به گرد آن احاطه کرده‏ ایم  ، همان پرچمى است که در زمان پیامبر دور آن گرد می آمدیم وجبرئیل در آن روز یار ومددکار ما بود. آن کس که انصار رازدار او باشند ضررندارد که براى او از دیگران یار و یاورى نباشد .

سپاه چشمگیر و منظم امام -علیه السلام ناکثان را به تکاپو انداخت و شتر عایشه رو که حامل کجاوه او بود به میدان نبرد آوردند و زمام ش رو به دست قاضى بصره ، کعب بن سور، دادند و او مصحفى برگردن آویخت و افرادى از قبیله ازد و بنى ضبه جمل را احاطه کرده بودند . عبد الله بن زبیر پیش روى عایشه و مروان بن حکم در سمت چپ او قرار داشت . مدیریت‏ سپاه با زبیر بود و طلحه فرمانده سواره نظام و محمد بن طلحه فرمانده پیاده نظام بودند.

عالی ترین شعار/ امام علیه السلام در روز جمل پرچم را به دست فرزند خود محمد حنفیه سپرد و او رو با جملاتى ( که عالیترین شعار نظامى است و هدف نگاشتن این مطلبه ) مخاطب ساخت و فرمود :

تزول الجبال

اگر کوهها هم از جاى خود کنده شدند

و لاتزل

تو بر جاى خود استوار باش

عض على ناجذک

دندانها را بر هم بفشار

اَعِر الله جُمجُمَتَک

کاسه سرت را به خدا عاریت ده ، امانت بسپار !

تِد فی الارض قدمک

قدم هایت را همچون میخ بر زمین بکوب

ارم ببصرک اقصى القوم

نگاهت را به انتهای لشکر بدوز و تا خودآنجا پیشروى کن

وغض بصرک

وچشم خود را بپوش

واعلم ان النصر من عند الله

و بدان که پیروزی در هر امری ، از جانب خداست

سبحانه‏

پاک و منزه است خدای متعال 

( ادامه دارد ... )