خیلی وقت ها توی مباحثه (با فاکتور گرفتن از کل کل بیهوده و شاخ بازیِ طرفین ) به بن بست میرسی ... هم تو و هم حریفت همزمان !
اونوقته که با اینکه میدونی حرفت حقه ، فقط یک جمله رو بهش میگی1 :
« عیب نداره داداش ! بالاخره میگذره و زمان این امرو بهت ثابت میکنه »
و ناراحتی از اینکه شخص مقابل اینقدر غرق غفلت و سرخوشی و جهل مرکبه که حتی برای دیدن حقیقت به انتظار زمان هم نمیشینه !
یک مثال از هزاران و میسپرم به مداحمون تریبون رو :
این بشر2 رو کیا یادشونه ؟
واضح تر بگم / کیا مدعیان نور و کرامات و ... ایشون رو یادشونه ؟ افراد جون فداییش رو ... مذهب نماهایی که رو اسمش قسم میخوردن . درود بر سه سید حسینی ... ؛
خب! گذشت ... خیلی هم گذشت . آیا اون افراد برگشتن ازشعار ها و حرف هاشون ؟ یا نه اصلا ، آیا الان در مسیر خط امام هستند ؟ یا اینم نه ، روزشون بدون فحش به خادمان ملت شب میشه ؟ اینجاست که نفاق پوست میندازه و دو قشر بیشتر نمیمونند ... شیعیان حقیقی / دشمنان ( که همه پتانسیل عضویت درشو دارن . از برادر تا دوست تا وزیر نفت تا سید حسن الی آخره ...)
عیب نداره . مثل هم هستیم . فقط بدون که مهم تر و واجب تر از مقوله ی جنگ توی الرمادی و حلب ، مباحثه با انجمن اسلامی دانشگاه ، افشاگری از نقشه های شوم برای شوری کردن رهبری و ... یک چیز بیشتر نیست و اون
حفظ دین و ایمان خود تا لحظه سکرات مرگه ...
باور نمیکنی ؟ « عیب نداره داداش ! بالاخره میگذره و زمان این امرو بهت ثابت میکنه ...»
یاعلی
1) من توی دلم میگم چون اصراف در زمانمه ...
2) همینجا از جناب "بشر" بخاطر این قیاس نابجا عذر خواهی میکنم .