چادرش رو جلوتر کشید و نامه رو سمتم گرفت

کلا هاج موندم ، داستان چیه ؟

فقط گفت  : این کجا میشه ؟

نامه رو باز کردم یه کاغذ متوسط بود ،

توش اسم و آدرس نونوایی های محله نوشته شده بود ...

نامه رو تا زدم گذاشتم تو پاکت

-: اونجاس حاج خانوم 

اون نونوایی آ سد رضاست ؛

... رفت

عده ای دوان در پی لقمه نانی برای افطار خانواده خود

عده هم هم دنبال جا انداختن این موضوع برای مردم : 

ســـــــازش و تســــــــــــــــلیم تنها راه بقا !